پرویز پرستویی و رضا کیانیان از بازیگرانی هستند که چه در فضای مجازی و چه محافل جمعی کارشان فضاسازی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی است تا با این ترفند مورد توجه اهالی سینما قرار گیرند. بازار سینماگرانی که حاکمیت را به تمسخر میگیرند و تصویر جعلی از شرایط درون ایران به بیرون از مرزهای ایران مخابره میکنند بسیار داغ است. پرستویی و کیانیان آتش بیار چنین جریاناتی هستند و در مراسمهای سینمایی علی الخصوص مراسم ترحیم هنرمندان از هر فرصتی برای سیاهنمایی استفاده میکنند.
یعنی اگر کسی با هنرمند متوفی آشنا نباشد تصور میکند که مرحوم مغفور در زندانهای جمهوری اسلامی ایران چندین سال شکنجه شده و به قتل رسیده است. این شوء کلیشهای تقریبا میان چند نفر در مراسمهای مختلف دست به دست میشود و البته پرستویی و کیانیان استاد اجرای چنین شوء هایی علیه نظام هستند. کیانیان در مراسم تشییع پیکر سید ضیاء الدین دری، همین شوء را در ابعاد سادهانگارانهتری برگزار کرد و از دم دستیترین کلمات استفاده کرد. کیانیان در این مراسم اعتراف کرد که مدتهاست سراغی از سیدضیاالدین دری نگرفته است. حتی در مراسم تشییع چند تن از هنرمندان تمایلی نداشت که با کارگردان کیف انگلیسی سلام و علیک کند و چندین گواه برای این مسئله وجود دارند اما امروز ناگهان کیانیان از مرزهای تعیین شده سیاه نمایی عدول کرد و گفت:
چهل سال از انقلاب میگذرد اما ما یکروز خوش دیدیم؟ هر روز یک بحرانی است . هر روز یک مکافاتی است. هر روزی یک جوری است که ما حالمان بد میشود. ما مردم بدی نبودیم چرا نباید یک روز خوش ببینیم؟ ما چهل سال است که در بحران زندگی میکنیم و در این اوضاع طبیعی است که یادمان برود از دوستی هایمان. دری ۶۵ سالش بود چرا باید بمیرد؟
رسول شوکتی یکی از زندانیان سیاسی ۶۰ در مورد سوابق رضا کیانیان و برادران به رادیو زمانه میگوید:
«من با رضا کیانیان (همین هنرپیشه معروف) که بعد از دو یا سه سال مخفی بودن خود را در تهران معرفی کرده و سپس به مشهد منتقل گردیده بود چند بار واسطه فرستاد برای صحبت کردن با من – قبلا گفتهام رضا کیانیان مسئول پیکار خراسان بود و دو یا سه باری که گروههای سیاسی در سطح استانی جلسه گذاشته بودند همدیگر را دیده بودیم – من نفرتم را از وی با پیامی “ مغولی در بیابان به اعرابی در رسید گفت بنهی یا بکشم اعرابی بنهید و پس از آن سی سال به نیکنامی بزیست” بیان کردم وی که مسئول کلاس عالی ما بود در پاسخ هر هفته یک کاریکاتور از من میکشید و یا بهتر بگویم من هم جای و یا نقش اصلی داشتم والحق که هنر کاریکاتورش شاید بیشتر از هنر هنرپیشگیاش باشد .
خانواده رضا کیانیان خانواده هنرمندی بودند. برادر بزرگترش داود کیانیان از جمله نمایشنامه نویسان و کارگردانهای با ذوق و نیز سیاسی بود که من در سالهای ۵۳ یک نمایشنامه در اردوی دانشجویی در مشهد دیدم که در آن زمان فاصله بین دو زندان و اوج چریک بودن و چریکی فکر کردن !! نمایش را پسندیدم .
داود در زندان تواب شد. و چه توابی مسئول پخش و مالیدن کاه گل بر سر دسته سینه زنان در روزهای محرم در زندان اما یک نمایش نامه نوشت و با توابین زندان اجرا کرده بود به اسم “صد بار اگر توبه شکستی باز آ “ این نمایش که همچون فیلم آهنگ برنادت به تزریق به آحاد ملت بخصوص زندانیان سیاسی رسید شاید بیش از سه یا چهار سال چه جشنواره تئاتر زندانیان سیاسی و چه جشنواره تئاتر ده فجر و چه جشنواره تئاتر شهرستانها برنده میشد به هر روی هرسه برادر تواب بودند و تنها یک خواهرشان با سرفرازی زندان کشید.»
با توجه به اظهارات صریح رسول شوکتی، کیانیان در صورت عدم بازگشت از مسیری که در آن افتاده بود ، با طناب اعدام زندگیاش در دهه شصت قطع میشد و فرصت بازی کردن در کیف انگلیسی سیدضیاالدین دری را پیدا نمیکرد. اما با تاکید بر شاگردی حضرت آیت الله خامنهای از زندان و اعدام نجات پیدا کرد. نکته مهمتر این است که رضا کیانیان چهل سال است با طرح عنوان شاگردی کوتاه مدت حضرت آیت الله خامنهای در فاخرترین آثار حکومتی حضور پیدا کرده است و همواره بیشترین دستمزدها را از پروژه های دولتی دریافت کرده است، یعنی دستمزد رضا کیانیان مستقیم از ریاکاری شاگردی کوتاه مدت حضرت آقا و پول فروش نفت پرداخت شده است.
چون در سینمای ایران بخش خصوصی وجود ندارد، کیانیان و پرویز پرستویی رکوردار دریافت دستمزدهای دولتی هستند. خوانندگان این سطور تصور نکنند که صرفا افراد فعال در سیما، مثل مجریان و بازیگران سیما از منافع مالی خاص دولتی و خصوصی منتفع میشوند. سینما پس از انقلاب کاملا دولتی شده و غیر از یک کمپانی باقی آثار سینمایی از منابع دولتی و با پول نفت مردم ساخته شود و همین مردم از همین محصولات بیکیفیت استقبال نمیکنند و امثال پرستویی و کیانیان پول حضور در آثار بی کیفیت را میگیرند و جالبتر این است که دو (غیر از درخشش در فیلم حاتمیکیا ) هنر خاصی از خود بروز نمیدهند.
این آگاهی سازی باید در بین مردم رواج پیدا کند که پیروزی انقلاب و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی برای امثال پرستویی و کیانیان که وابستگی پر و پیمانی به پول نفت دارند بد نشده و این گروه چهل سال است که با پول هنگفتی که در سینما بدست آوردهاند لذت وافری از زندگیاشان بردهاند. با این وجود مردم باور میکنند که آقا رضا کیانیان حالش بد شده باشد.
در حاشیه فوت نابهنگام سید ضیاالدین دری باید به این مسئله هم اشاره کرد که رضا کیانیان و پرویز پرستویی از اعضای اصلی و تاثیر گذار جریان اصلی خانه سینما هستند. این دو تحت ارادهای خاص فعالیت میکنند که چهل سال است که افسار سینما را در دست گرفته است. آخرین فیلمی که دری در سینما ساخت، زمان ریاست عزتالله ضرغامی در سمت معاونت سینمایی ارشاد بود و به همین دلیل با پیروزی جنبش دوم خرداد ضیاالدین دری عملا از جریان اصلی سینما توسط باندی که کیانیان و پرستویی سرسپرده آنان هستند حذف شد. چرا ؟ جریان مدنظر، نمیخواهد فیلمسازانی در این عرصه حضور داشته باشند که سینمای ایران را ارتقا دهند و نکته دوم مرحوم دری با نظام فکری جمهوری اسلامی منافع مشترکی داشت که ساخت کیف انگلیسی و کلاه پهلوی این نظر را تصدیق و تایید میکند.
بنابراین جریان نامحسوس سینما هیچگاه برای همکاری و حضور سید ضیاالدین دری را به خانه سینما دعوت نمیکرد. خانه سینما در چند سال اخیر عموما تحت تکلف افرادی بوده که وابستگی فکری و حتی محدوده مشترک اندیشهای با نظام جمهوری اسلامی ندارند. در نتیجه حضور امثال کیانیان مسیر مراسم را بسوی انحراف رهنمون ساخت در صورتیکه مرحوم دری سالهاست منتقد نحوه اداره خانه سینما و بنیانگذارانش ،فخرالدین انوار و سید محمد بهشتی بود.(ثبت شده در برنامه کات سایت آپارات) . رفتار رضا کیانیان در مراسم امروز نشان داد او توبه نامهاش را پاره کرده است و پیکارش با جمهوری اسلامی را به عنوان یک عضو گروه پیکار آغاز کرده است.
*مشرق
ارسال نظر